ما و بدبختي‌هاي نفت

ساختار سياسي كشورهاي نفت‌خيز از سلطه توليد نفت شديدا تاثير مي‌گيرد كه به طور مختصر مي‌توان به اين نكات توجه كرد:
يك) مردم‌سالاري در كشورهاي نفت‌خيز مخالف روند نواستعماري حاكم بر مناسبات جهاني است. تبعات مردم‌سالاري در كشورهاي نفت‌خيز جهان براي نظام جهاني بسيار ويرانگر است و بنابراين نظام جهاني به هيچ وجه خواهان پديد آمدن مردم سالاري در اين كشورها نيست و از هرگونه تلاش براي شكل‌گيري آن جلوگيري خواهد كرد، زيرا معامله با يك فرد در راس نظام استبدادي بسيار ساده‌تر از مجلسي از نمايندگان مردم است.
دو) در سطح ملي، فروش منابع طبيعي سهل‌ترين شكل دستيابي به درآمدهاي حكومت‌هاست و كافي بودن اين درآمدها براي پرداخت هزينه‌هاي موردنياز آن‌ها ساختار سياسي اين كشورها را نيز تحت تاثير قرار مي‌دهد و باعث بي‌انگيزگي حاكمان و برنامه‌ريزان براي كشف منابع جديد و سرمايه‌گذاري در ساير زمينه‌ها و به‌ويژه سرمايه‌هاي انساني مي‌شود.
سه) تامين هزينه‌هاي جاري حكومت‌ها با فروش منابع طبيعي- كه متعلق به نسل‌هاي آتي نيز هست- زمينه‌هاي گسترش فساد را تسهيل مي‌كند. حاكمان را از مشاركت شهروندان در تامين هزينه‌هاي جاري بي‌نياز مي‌سازد، نظام مالياتي را تضعيف مي‌كند، رانت‌هاي گسترده‌اي را فراهم مي‌آورد، زمينه‌هاي رانت‌خواري را ترويج مي‌كند، سفله‌پروري را ترغيب مي‌كند، پاسخ‌گو نبودن حكومت را سبب مي‌شود، نابرابري‌هاي عظيم در توزيع ثروت را پديد مي‌آورد و وابستگي را تعميق مي‌بخشد.
چهار) اصلاح ساختار سياسي در كشورهاي نفت‌خيز فقط با تغيير نوع مصرف درآمدهاي نفتي و صادرات منابع طبيعي در توليد زيرساخت‌‌هاي اقتصادي و تربيت نيروي انساني به صورت سرمايه‌گذاري در نظام‌هاي آموزشي و بهداشتي و ارتقاي سرمايه‌هاي انساني مقدور است و هزينه‌هاي جاري دستگاه‌هاي گوناگون حاكميت فقط بايد با جمع‌آوري ماليات و مشاركت مردم در تامين اين هزينه‌ها فراهم شود.
پنج) تغيير نوع مصرف منابع طبيعي بر ساخت سياسي اثرات عميق مي‌گذارد، اما به تنهايي ضمانت‌هاي لازم براي معالجه فساد را فراهم نمي‌آورد. تغييرات عميق‌تر ديگري نيز چون گسترش نهادهاي مدني لازم است تا امكان مشاركت همه آحاد ملت در نظام تصميم‌گيري و شكل‌دهي به آينده خود فراهم شود. گسترش نهادهاي مدني چون احزاب، سازمان‌هاي غيردولتي و مطبوعات آزاد ضروري‌ترين مرحله در اصلاح امور كشور است.
منبع- قدرت، سياست‌هاي اقتصادي و فساد در ايران، حسين راغفر،(مقاله)، آسيب‌هاي اجتماعي و روند تحول آن در ايران؛ نشر آگه، 1383.