خلاقيت تبليغاتي
ديشب اتفاقي تلويزيون روشن بود، و تصوير نگاهم را جلب كرد، جكي گنجشكه روي ماسههاي ساحل قدم گذاشت و شروع كرد به جنگيدن با شمشير با يكي از رقبا. لحظه اول ذوق كردم كه اين تيزر تبليغاتي قيلم دزدان دريايي كارائيب، پايان دنيا (قسمت سوم اين سه گانه) است و آخر تلويزيون بعد از كلي وعده و وعيد ميخواهند به مناسبت نيمه شعبان فيلم را نشان دهند. اما احساس كردم چيزي درست نيست، مبارزه با شمشير حرفهاي نبود، فضا سازي هم در كلبه اشكال داشت. يادم آمد قبلا هم گول خورده بودم و چند ثانيه از يكي از فيلمهاي اينديانا جونز را با هنرپيشههاي ايراني (البته با همان شكل و شمايل) ادامه داده بودند كه به جاي محل گنج از يكي از بانك ها (فكر كنم بانك ملت) سر درميآوردند. البته اين بار جكي گنجشكه از بازار بزرگ مبل سر درآورد.
برايم جالب است كه يك آدم خوش ذوق و عاشق سينما يك گوشه اين شهر دارد دنبال آدمهايي ميگردد كه شبيه قهرمانان سينما باشند و بعد با وسواس، صحنهها را بازسازي ميكند و سر هزينه و وقت حرص ميخورد، حالا گيرم براي يك فيلم تبليغاتي و به لطف نبودن قانون كپي رايت. شخصا حاضرم بدون دستمزد براي نقش حالا اسكارلت اوهارا نشد براي مري پاپينز بازي كنم.