بوی لطیف

ساعتي پيش با هم حمام کرده‌ايم و حالا او از خستگي به خوابي عميق و آرام رفته است. کنارش دراز کشيده ام و طرح ظريف صورتش را تماشا مي‌کنم، مژه‌هاي بلند، لبان ظريف و پوست لطيفش را. وسوسه مي‌شوم لمسش کنم اما مي‌ترسم که بيدار شود. مي بويمش. در حمام از شامپوي او استفاده کرده‌ام و حالا هر دو يک بو مي‌دهيم؛ بوي شير و شامپو بچه.